جدول جو
جدول جو

معنی پی دهم - جستجوی لغت در جدول جو

پی دهم
(یِ دَ هَُ)
سادی، فرزند ’هیپولیت’. مهندس و رجل سیاسی، متولد درلیموژ به سال 1837 میلادی منتخب ریاست جمهوری به سال 1887. وی بر اثر یک هرج و مرج مربوط به ایتالیا به سال 1894 در لیون کشته شد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پای دام
تصویر پای دام
تله، دام، نوعی دام که از موی دم اسب درست کنند و در زمین بگسترانند تا پای پرندگان در آن گیر کند
مرغی که صیاد در کنار دام ببندد تا مرغان دیگر به هوای او در دام بیفتند
کنایه از هر نوع حیله و نیرنگی که برای فریب دادن کسی به کار ببرند، برای مثال گفتم به پایگاه ملائک توان رسید / گفتا توان اگر نشود دیو پای دام (خاقانی - ۳۰۲)، خصم را روز چند مهلت داد / لاجرم خصم پای دام نهاد (سنائی۱ - ۲۵۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیزدهم
تصویر سیزدهم
آنکه یا آنچه در مرتبۀ سیزده واقع شده باشد، سیزدهمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پی زده
تصویر پی زده
پی بریده، اسب یا استری که رگ وپی پایش را بریده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پی درو
تصویر پی درو
آنچه از محصول که پس از درو کردن در مزرعه باقی بماند، کاهین
فرهنگ فارسی عمید
(یِ دُوْ وُ)
انئاس سیلویوس پیکولومی نی، پاپ مسیحی از 1458 تا 1464 میلادی وی علیه دولت عثمانی تجهیز جنگ صلیبی کرد. عهدنامه هائی با برخی از دول منعقد ساخت و دوک دوبورگنی پادشاه فرانسه را برانگیخت تا خود بمیدان نبرد شتابد. او پیش از رسیدن بمقام کاردینالی دبیر امپراطور فردریک سوم بوده است. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ یِ هََ)
پی درپی. یکی به دنبال دیگری. پشت سر هم. بدنبال یکدیگر:
بگفت این وزآن هفت پی هم بخورد
از آن می پرستان برآورد گرد.
فردوسی.
عید قدم مبارک نوروز مژده داد
کامسال تازه از پی هم فتحها شود.
خاقانی.
هت، پی هم نقل کردن حدیث را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(یِ نُ هَُ)
مارکوس اورلیانوس، امپراطور رم از 282 تا 283 میلادی پسر امپراطور کاروس، وی مردی ستمگر و تباهکار بود و سرانجام به دست سربازانش به قتل رسید
لغت نامه دهخدا
تصویری از پی هم
تصویر پی هم
پشت سر هم
فرهنگ لغت هوشیار
پی بریده معقور (اسب و مانند آن) : خران گور گریزان تیر هجو منند بداس پی زده و در کمند مانده قفا. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
دنباله دار. یا گندم و آرد پی دار. که ریع بسیار دارد صاحب ریع. یا گوشت پی دار. دارای قوت دارای پی و عصب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیزدهم
تصویر سیزدهم
در مرحله سیزدهم در مرتبه سیزده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیجدهم
تصویر هیجدهم
عدد ترتیبی برای هیجده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک دهم
تصویر یک دهم
عدد کسری یک جز از ده جز عشر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی هم
تصویر پی هم
((پِ یِ هَ))
پی درپی، پشت سر هم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی دهن
تصویر بی دهن
Inarticulate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی فهم
تصویر بی فهم
Uncomprehending
دیکشنری فارسی به انگلیسی
روستایی در دهستان زانوس رستاق نور
فرهنگ گویش مازندرانی
پیوسته
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از بی دهن
تصویر بی دهن
inarticulado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی فهم
تصویر بی فهم
incomprensibile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی دهن
تصویر بی دهن
inarticolato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی دهن
تصویر بی دهن
inarticulado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی فهم
تصویر بی فهم
incompreensível
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی فهم
تصویر بی فهم
不理解的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی دهن
تصویر بی دهن
不清楚的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی دهن
تصویر بی دهن
niewyraźny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی فهم
تصویر بی فهم
niezrozumiały
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی دهن
تصویر بی دهن
невиразний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی فهم
تصویر بی فهم
незрозумілий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی دهن
تصویر بی دهن
unartikuliert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی فهم
تصویر بی فهم
unverständlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی دهن
تصویر بی دهن
невнятный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی فهم
تصویر بی فهم
непонимающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی فهم
تصویر بی فهم
incomprensible
دیکشنری فارسی به اسپانیایی